- پیش نیاز
- پیش شرط
معنی پیش نیاز - جستجوی لغت در جدول جو
- پیش نیاز
- Prerequisite
- پیش نیاز
- предварительное условие
- پیش نیاز
- Voraussetzung
- پیش نیاز
- передумова
- پیش نیاز
- warunek wstępny
- پیش نیاز
- pré-requisito
- پیش نیاز
- prerequisito
- پیش نیاز
- requisito previo
- پیش نیاز
- prérequis
- پیش نیاز
- vereiste
- پیش نیاز
- เงื่อนไขเบื้องต้น
- پیش نیاز
- prasyarat
- پیش نیاز
- متطلّبٌ أساسيٌّ
- پیش نیاز
- पूर्वापेक्षा
- پیش نیاز
- תְנַאי מַקדִים
- پیش نیاز
- ön koşul
- پیش نیاز
- sharti la awali
- پیش نیاز
- পূর্বশর্ত
- پیش نیاز
- پیش شرط
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
امام جماعت
امام جماعت، کسی که نماز بخواند و دیگران به او اقتدا کنند
قدما، اسلاف
مقدمه
آنکه پیش اندازد آنکه سبقت دهد، کسی که بجلو راند، پارچه ای که در وقت طعام خوردن بروی زانو گسترند دستار خوان: یک عدد صراحی نقره مملو از رواح ریحانی... با پیاله طلا و پیش انداز زربفت از پی او فرستادند، رشته جواهر که زنان از گردن آویزند و در پیش سینه قرار دهند
قدماء، گذشتگان
اشکنه پیاز و (پیاز آب) : گفت تو امروز چه خوردی ک گفت: اندکی په پیاز
په پیاز، نوعی اشکنه که با پیه یا روغن، آب و پیاز درست کنند
کسانی که در قدیم بوده و در سال های گذشته می زیسته اند، گذشتگان، قدما، اسلاف
جمع پیشین، گذشتگان، سابقان، مقابل پسینیان